وقتی شما احساس شادی می کنید، احتمال آنکه دوست تان که کیلومترها دورتر از شما زندگی می کند هم احساس شادی کند ۲۵ درصد بیشتر است!
وقتی شما احساس شادی می کنید، احتمال آنکه دوست تان که کیلومترها دورتر از شما زندگی می کند هم احساس شادی کند ۲۵ درصد بیشتر است!
آنچه که گذشته دیگر باز نمی گردد. اجازه ندهید تلخی و ناکامی روزهای رفته حال و آیندیتان را خراب کند. گاهی باید آنچه که باعث آزار شما از گذشته می شود را از یاد برد. فراموش کردن گذشته شاید یکی از دشوارترین کارهاست. از یاد بردن رابطه ای که تمام شده، از دست دادن عزیزی، روزهایی که دچار اعتیاد بودید و یا اتفاقی ناگوار به این آسانی ها نیست. درگیر افکار و خاطرات گذشته شدن لذت زندگی را از شما منع می کند. به شما احساس ندامت و گناهکاری می دهد.
کاملا طبیعی و سالم است که زن و شوهر با هم بحث کنند، اما بعد از اینکه جر و بحث کردید باید نکاتی را رعایت کنید.
جوری رفتار نکنید که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده اینکه وانمود کنید هیچ دعوایی بینتان نبوده کار عاقلانهای نیست. درست مثل این است که اتاقی را جارو کنید و آشغالها را زیر فرش مخفی کنید. مهم این است که تلاش کنید ارتباط دوباره خوبی با همسرتان برقرار کنید، کلید موفقیت همین است. با همسرتان در مورد چیزهایی که از مشاجرهتان یاد گرفتهاید حرف بزنید؛ این کار کمک میکند آسیبهایی که حین دعوا به شما وارد شده ترمیم شود.
وابستگی به افرادی که مراقب ما هستند به مرور روی رفتارهای ناشی از دلبستگی ما تاثیر میگذارند. این اثرگذاری ممکن است مثبت یا منفی باشد و به رابطه فرد با مراقبین خود ارتباط مستقیم دارد.
اختلال بدشکلی بدن نوعی بیماری مزمن روانی است که در آن فرد دائم در مورد نقص در ظاهر خودش فکر میکند؛ چنین نقصی یا جزئی است و یا حتی خیالی؛ اما از نظر فرد، ظاهرش آنقدر شرمآور به نظر میرسد که نمیخواهد جلوی کسی دیده شود. آیا این اختلال راه درمانی دارد یا خیر؟ در این نوشتار به برخی از راههای درمان آن می پردازیم. اختلال بدشکلی بدنی دارای طیف های مختلف روانی است.
وسواس شستشو عبارت است از احساسی آزاردهنده مبنی بر اینکه آلودگیها و نجاسات علیرغم بارها شستشو هنوز از بین نرفتهاند.
بسیاری از مبتلایان به این بیماری تصور میکنند هرگونه تماس اتفاقی یا قرارگیری در معرض آلودگیها منجر به آلودگی کامل و آسیب جدی میشود. بیماری که بهموجب این طرز تفکر دائما نگران حفظ خود از آلودگیهاست.
غر زدن و شکایت کردن رفتاری است که در بیشتر گروهها دیده میشود. غرولند کردن تا حدودی تسکین دهندهی استرس است، اما اگر به حالت خشم و نشخوار فکری تبدیل شودمیتواند تخریب کننده باشد.
اثر دارونما یا پلاسیبو به اثر درمانی داروهای صوری و تلقینی گفته میشود که با فریب بیمار، اثر مثبتی در بهبودی بیماری دارد. آیا تاکنون در مورد پلاسیبو یا دارونما چیزی شنیدهاید؟ اگر در این مورد چیزی نمیدانید ولی قطعا تا به حال در مورد اثر تلقین در درمان بیماریها شنیدهاید. پلاسیبو نیز عملکردی شبیه تلقین دارد. در این نوشتار با این روش درمانی بیشتر آشنا شوید.
با توجه به رویکرد روانکاوی انسان برای غلبه بر تعارضات و زمانی که احساس میکند از لحاظ روانی مورد خطر قرار گرفته است به طور ناخودآگاه به سازو کارهای روانی روی میآورد که مکانیسمهای دفاعی نامیده میشوند. فرد با استفاده از این کنش روانی تلاش میکند تا از اضطرابها و ناسازگاریهای خود غلبه کند. در ادامه با تعریف کاملتری از مکانیسم دفاعی و انواع آن بیشتر آشنا میشویم.
چگونه متوجه ميشويد يكي از اعضاي خانوادهتان از ناهنجاري رواني رنج ميبرد؟
آيا كسي از اعضاي خانواده شما از اختلالي رواني رنج ميبرد؟ چه طور ميتوانيد مطمئن باشيد كسي كه با او زير يك سقف زندگي ميكنيم از نظر رواني سلامت است؟
اختلالات رواني فقط فرد مبتلا را رنج نميدهد بلكه زندگي را براي اعضاي خانوادهاش نيز سخت و غيرقابل تحمل ميكند و اجازه نميدهد از زندگيشان لذت ببرند. آنها دليل ناسازگاري او را نميفهمند و حتي شايد هرگز به روانشناس يا مشاوري براي حل مشكل مراجعه نكنند و اين ناآگاهي منجر به حوادث ناخوشايندي ميشود كه دست پايينش شايد مطرود شدن خانواده و بروز اختلافهاي دائمي باشد و دست بالايش ميشود طلاق يا قتلي خانوادگي.به همين دليل است كه ما در اين گزارش چند ناهنجاري رواني شايع را به شما معرفي ميكنيم. اگر اين نشانهها را در يكي از اعضاي خانواده ميبينيد بايد هرچه سريعتر او را به روانشناس معرفي كنيد و البته در نظر داشته باشيد كه فرآيند درمان اين نوع افراد معمولا با حضور روانشناس تكميل نميشود و اغلب مشاور و روانپزشك نيز در جريان درمان نقش ايفا ميكنند.
آیا اهدافی که برای دستیابی به آنها تلاش میکنید، خیلی دشوار هستند؟ احتمالا اینطور نیست! به احتمال زیاد، آنها خیلی هم آسان هستند. اغلب مردم اهدافی معمولی و غیرمهم برای خود تعیین میکنند و حتی به آنها توجه نمیکنند، آنها را جدی نمیگیرند و بهیاد نمیآورند. مارک مورفی، مشاور مدیریت، رویکرد بسیار متفاوتی را پیشنهاد میکند: "تا آنجا که ممکن است اهداف خود را دشوار کنید و اهدافی تعیین کنید که برای رفاه دائمی شما واقعا حیاتی هستند." چنین اهداف بلندپروازانهای فعالانه شما را درگیر کرده و بر ذهنتان تسلط مییابند.
امروزه کلماتی وجود دارد که این کلمات بعضی از اوقات ظاهراً شبیه هم هستند اما معنای آنها متفاوت است و در جامعه متاسفانه مترادف به هم به کار برده میشود مثبت اندیشی، منفی بافی و بیخیالی نمونهای از این کلمات است.
دو نیمکره یا دو قسمت از مغز (چپ و راست) کارهای متفاوتی انجام می دهند. اما سوال اینجاست که آیا یک طرف از مغز می تواند بر سمت دیگر آن سلطه داشته باشد و بر روی شخصیت افراد اثر بگذارد؟ برخی از افراد بر این باورند که انسان ها راست مغز یا چپ مغز هستند و همین امر شیوه ای که آن ها فکر می کنند و بر اساس آن رفتار می نمایند را تعیین می کند.
در این مقاله سعی می کنیم حقایقی که پشت این ادعا وجود دارد را با هم مرور کنیم.
مقالهای که ماههاست گوشۀ دسکتاپ چشمک میزند اما حوصلۀ تمام کردنش را نداریم؛ پروژهای که زمان تحویلش گذشته اما بهجای تکمیلش ترجیح میدهیم سریال ببینیم؛ جلسهای که باید با کارفرمایمان بگذاریم اما هر روز به عقب میاندازیم: ذهن ما تمایلِ بیپایانی به اهمالکاری دارد، تمایل به عقبانداختن چیزهایی که میدانیم عقبافتادنشان به ضرر ماست. در سالهای اخیر، اهمالکاری موضوع چندین پژوهش جالبتوجه در حوزۀ اقتصاد رفتاری بوده است.
تاکنون برایتان پیش آمده است که پس از دیدن یک غریبه احساس کنید که از اول عمر او را میشناختهاید و بشدت برایتان آشناست و حس راحتی با او داشته باشید؟
این احساس زمانی پدیدار میشود که شما با شخصی که قبلا هرگز او را ندیدهاید وارد مکالمه میشود و احساس میکنید خیلی وقت است که همدیگر را میشناسید و به هیچ عنوان حس غریبگی با یکدیگر ندارید. این حس را میتوان نوعی تجلی آشناپنداری (دِژا وو) نامید.
در بررسی شیوه نقد روانشناسانه بهعنوان یكی از مهمترین سبكهای نقد ادبی با كار دشواری روبهرو هستیم؛ چراكه این نوع نقد بسیار تخصصی است و حتی اصطلاحاتی كه منتقدان این شیوه به كار میبرند برای بسیاری از مخاطبان عادی غریب و تا حدی نامفهوم میباشد كه در این راه آگاهی از نظریات و اصطلاحات زیگموند فرویدبسیار مهم است.
نوشته های یک نویسنده را با وقایع زندگانی و مکنونات خاطر و اسرار ضمیر او که معمولا خود نیز از آنها آگاهی درستی ندارد می توان مربوط ساخت و نشان داد که چگونه احساسات نویسنده و خاطراتی که حتی خود او هم آنها را فراموش کرده در محصول ادبی او تاثیر داشته است. همانطور که یک روانشناس می تواند با تعبیر خواب از آرزوهای نهانی اشخاص اطلاع حاصل کند نقاد ادب نیز با بکار بردن اصول علمی بتصاویر خیالی و نهانی نویسنده در آثار او پی می تواند برد.
زمانی اگر احوال کسی پریشان می شد، دستش را می گرفتند می بردند پیش دعانویس، برایش سرکتابی باز می کرد، طلسمی مینوشت می داد در آب حل کنند و به خوردش بدهند تا مثلا جن و پری دور شوند و آن شخص، آرامش پیدا کند. بعدتر که علم روان شناسی شناخته شد، محدود به بیمارانی خاص بود که نگاه خاصی هم نسبت به آن ها وجود داشت اما حالا نگاه ها تصحیح شده و همه می دانیم مراجعه به روان شناس، نیاز خیلی هایمان برای بهتر زندگی کردن است و ابایی از گفتنش نداریم.
«مطالعات متعددی که اخیراً بر روی دانشجویانی که در مورد میانگین نمراتشان گزافهگویی میکنند به عمل آمده نشان میدهد که این نوع گزافهگویی از نظر روانشناختی با شکلهای دیگر کتمان حقیقت تفاوت دارد. براساس نتایج این مطالعات، این گزافهگویان به هیچوجه مانند کسانی که دروغ میگویند یا حقیقتی را کتمان میکنند دچار اضطراب نمیشوند.
اینکه تاثیر ترتیب تولد فرزندان یک خانواده تا چه حد میتواند در شخصیت و چگونگی رفتار آنها تاثیرگذار باشد، از لحاظ علمی ثابت نشده است، ولی آمار و تجربیات نشان میدهد اینکه بچه اول، دوم یا آخر خانواده باشیم تا حدود زیادی از ویژگیهای مشخص و ثابتی برخوردار خواهیم بود.
هیچ شکی وجود ندارد که ایجاد تغییر کار دشواری است. تغییر دادن عادات قدیمی سخت است و مطابقت با یک سبک زندگی جدید میتواند جنگی طاقتفرسا باشد. ما در این مقاله با یک مدل ساده اما قدرتمند آشنا میشویم؛ مدل مراحل تغییر که دانش مربوط به تحول فردی را توضیح میدهد. در این مقاله خواهید فهمید که چرا بعضی از تغییرات مداوم هستند، اما برخی دیگر دوامی پیدا نمیکنند. همچنین توضیح میدهیم که ساختن عادتی جدید چقدر میتواند طول بکشد. با ما همراه باشید.
برقراری تعادل میان وظایف و کارهای گوناگون در زندگی آسان نیست. کار، درس، خردهکاریهای هر روزهی زندگی؛ درحالیکه باید هوای دوستان و خانواده را هم داشته باشید! به همهی اینها زمانی را که نیاز دارید به خودتان برسید هم اضافه کنید. در چنین معرکهای بیشک برنامه ریزی روزانه به شما کمک میکند. با برنامه ریزی، مدیریت و کنترل کارها آسانتر میشود، میتوانید میان اهداف کوتاهمدت و بلندمدت تعادل برقرار و کارها را بر اساس اهمیتی که برایتان دارند اولویتبندی کنید. با ما همراه باشید تا ببینید چطور میتوانید یک برنامه ریزی روزانه کارآمد داشته باشید.
دکتر عليرضا شيري، فلسفه اسلامي را نزد استاد رضي شيرازي آموخته و پس از فراغت از تحصيل در رشته طب در دانشگاه علوم پزشکي ايران ،در دانشگاه آکسفورد تحت آموزش نظريه روانشناسي يونگ قرارگرفته است. وي مدرس دانشکده روانشناسي است و مرکز مطالعاتي خانه توانگري را در ايران اداره ميکند.
فلسفه بحثي قديمي تر از روانکاوي است و شيوه روانکاوي همان شيوه فلسفي است. در واقع روانکاوان زائيده مشروع يا نا مشروع اواخر قرن نوزدهم از فلاسفه هستند شايد به همين خاطر است که برخي اوقات نمي توان نيچه را روانکاو ندانست.
بیشتر روانشناسان امروزی بر این باورند که ۵ بعد شخصیتی وجود دارد که اغلب به آن ۵ صفت شخصیتی مهم میگویند. صفات شخصیتی ویژگیهای دایمی میباشند که شخص در بیشتر مواقع آنها را از خود نشان میدهد. معمولاً صفات شخصیتی از رفتار استنباط میگردد. ۵ مورد از صفات شخصیتی مهم که توسط این نظریه توضیح داده میشود در برگیرنده برونگرایی،گشودگی به تجربه(یا همان روشنفکری)،توافق پذیری،وظیفه مداری و روان نژند(روان رنجوری) است.
حتما بارها برای شما نیز پیش آمده است که افراد نتوانسته اند ذهنتان را بخوانند و به همین خاطر از شما خواسته اند حرفتان را تکرار کنید. افرادی که چنین درخواستی را دارند در این مورد آگاهی ندارند که میتوانند ذهن شما را بخوانند. آنها اینکار را به یک روش ثابت و همانند گذشته انجام میدهند. واقعیت این است که بیشتر افراد میتوانند خواندن ذهن افراد را با آموزشهای مخصوص، زمان، تمرکز و مجموعهای از مهارتهای خاص یاد بگیرند. خواندن ذهن کاری نیست که تنها از عهده روانشناسان بر بیاید. اگرچه این افراد تخصص لازم برای انجام اینکار را دارند اما سایر افراد نیز میتوانند این موضوع را به خوبی یاد بگیرند.
خشم، در آمریکا یک اپیدمی است؛ همه چیز را آلوده کرده، از بگومگوهای رسانهای تا جنون جاده، جنگها، کشتارهای دستهجمعی. اما جدای از ابعاد خطرناک گستردهتر این احساس اساسی بشر و ارتباطش با خشونت، خشم، در معیارهای کوچکتر،روی زندگی روزمره شخصی ما هم تاثیراتی دارد. همهچیز، از درماندگی در محل کار گرفته تا اختلافات خانوادگی میتواند باعث بروز استرس، اظطراب و افسردگی شود.
افراد عصبی عموما شهرت بدی دارند. آنها اغلب بهعنوان پرتنش، نگران یا بیحوصله و دمدمی مزاج شناخته میشوند، به هرچیزی بیش از حد فکر میکنند و از هرچیزی بهراحتی نمیگذرند.
عصبی بودن، صفت خوبی تلقی نمیشود(این رفتار معمولا با ریسکهایی برای سلامتی و شادابی همراه است). بااینحال، این ویژگی درمجموع منفی نیست. آنهایی که میتوانند عصبی بودنشان را بهدرستی مدیریت کنند، ممکن است در واقع از ذهن بیشفعالشان سودهایی ببرند و احساس خامشان از جوانبی که دیگران فاقد آن هستند به نفعشان تمام شود.ین لزوما یک صفت بد نیست.
این یک تصور اشتباه رایج است که ” افراد مضطرب معمولا ضداجتماعی ، کم توجه و یا بیش از حد دراماتیک هستند ” . بلکه واقعیت این است که اینجور اشخاص همه چیز پیرامونشان را آنقدر پردازش و تحلیل میکنند که نمیتوانند از عهده پاسخ بسیاری از پرسشها و افراد و اطلاعات سنگین بهطور همزمان برآیند .
با استفاده از ترفندهای روانشناسی موجود شما میتوانید خودتان را گول بزنید و احساسی را در خود نهادینه کنید که درد کمتری در زندگی داشته باشید. همه ما در مورد اثر دارونما چیزهایی شنیدهایم. ایده موجود در اثر دارونما این است که فکر میکنید .
سلامت روان به سلامت شناختی، رفتاری و احساسی ما اشاره دارد – به طور کلی در مورد چگونگی فکر ، احساس و رفتار ماست. اصطلاح “سلامت روان” گاهی به معنای عدم وجود یک اختلال روانی است.
سلامت روان می تواند زندگی روزانه، روابط و حتی سلامت جسمانی را تحت تأثیر قرار دهد. سلامت روان نیز شامل توانایی فرد برای لذت بردن از زندگی برای رسیدن به تعادل بین فعالیت های زندگی و تلاش برای دستیابی به انعطاف پذیری روحی هم می شود.
در این مقاله ما توضیح خواهیم داد ، که اصطلاحات “سلامت روانی” و “بیماری روانی” چه معنی ای دارند. ما همچنین رایج ترین انواع اختلالات روانی و نحوه درمان آنها را توصیف خواهیم کرد. این مقاله همچنین برخی از علائم اولیه مشکلات سلامت روان را پوشش می دهد.
افسردگی و اضطراب همانند دو روی یک سکه می مانند، دکتر روانشناس نانسی بی.ایرورین (Nancy B. Irwin) می گوید:”افسرده بودن اغلب سبب اضطراب ما می شود، و مضطرب بودن اغلب ما را افسرده میکند.”
اگر مشخص شود که شما هر دو وضعیت را دارا هستید، راه های زیادی برای کمک به شما وجود دارد.
سندروم استکهلم
نشانگان لهجه خارجی (Foreign accent syndrome)
تصور کنید که متولد انگلیس هستید و یک روز صبح که از خواب بیدار میشوید حرفهایتان با لهجه چینی از دهانتان بیرون میآیند. این دقیقاً اتفاقی بود که برای سارا کولویل افتاد؛ زنی انگلیسی که به علت میگرن شدید در بیمارستان بستری شد و پس از جراحی با لهجه چینی به هوش آمد. پس از آن زندگی او به طور کلی تغییر کرد چرا که همواره مجبور بود با سر در گمی افراد دیگر، واکنشهای آنها و احساس خود نسبت به صدا و لحن جدیدش درگیر باشد.
سندروم سر انفجاری Exploding Head Syndrome
نام این سندروم به گونه ایست که انسان را به یاد فیلم های ترسناک می اندازد اما باید بدانید سر انفجاری یک بیماری کاملا جدی است که هزاران نفر از مردم دنیا را مبتلا می کند. شنیدن صدای انفجار، شلیک اسلحه، برخورد سنج و اشکال دیگری از نویز که به طور مشخص فرد در زمان خوابیدن احساس می کند علائم اصلی این بیماری هستند. البته هیچگونه نشانه ای از درد، تورم یا مشکل فیزیکی در مبتلایان به این بیماری ایجاد نمی شود و نکته دیگر اینکه بیشتر افراد بالای 50 سال به این بیماری مبتلا می شوند هرچند که موارد ابتلای کودکان 10 ساله به این سندروم نیز گزارش شده است
ال. اس. دي (d-lysergic acid diethylamide) با نام هاي اسيد، حبه قرص، سفر، نقطه هاي ريز، شيشه پنجره، آسمان آبي، كاغذ خشك كن كه در سال 1943 توسط آلبرت هوفمن كشف شد، قوي ترين ماده توهم زايي است كه تاكنون شناخته شده است. تأثيرات رفتاري آن حتي با دوز 20 ميكروگرم هم ديده شده است. LSD دارويي است كه احساس شخص را نسبت به جايي كه در آن است مختل ميكند و اگر زياد مصرف شود باعث ايجاد توهم ميشود.
دکتر تاد کاشدان
ترجمه و تلخیص: علی فیضی
بچهها باهم دعوا میکنند. باید معلوم بشود که چه کسی برندهشده است. مشت و لگد است که ردوبدل میشود و سروصورت بچهها کبود و کبودتر میشود. والدین بالاخره یکوقتی باید که مداخله کنند. شما چطور به یک بچه انگیزه میدهید که با خواهر و برادرش مهربانتر رفتار کند؟
کارمندان فوقالعاده کار میکنند و وقتی وضعیت ازاینقرار است، چطور به آنها پاداشی به نشانه قدردانی میدهید؟ چطور میتوانید به آنها پاداش بدهید تا به عملکرد خوبشان ادامه بدهند؟
فرق بین روان شناسی و روان پزشکی چیست؟
یکی از سوال های بیشتر افراد، حتی افراد با تحصیلات دانشگاهی این است که فرق روانشناسی و روانپزشکی چیست؟؟! این ناآگاهی باعث بروز مشکلاتی می شود، مثلا بعضی ها برای حل مشکلات خانوادگی به روان پزشک مراجعه می کنند!! یا به روانشناس مراجعه می کنند و از او می خواهند که برایشان دارو تجویز نماید!!! پس این مطلب را در مرکز مشاوره و خدمات روانشناسی گروه همراه دریافت کنید،تا فرق این دو رشته علمی و دانشگاهی را بدانید…
روان شناسی یک رشته علمی و جزو علوم انسانی است که از سابقه ی پیدایش علمی آن، یک قرن و اندی میگذرد. هدف علم روان شناسی مطالعه ی رفتار انسان است. و برخی گفته اند هدف علم روان شناسی، مطالعه ی رفتار و فرایندهای ذهنی است. روان شناسی با عمر کوتاهی که نسبت به سایر رشته های علمی دارد، رشد بسیار شگرفی داشته است، طوری که اکنون بیش از ۲۰ رشته ی مستقل روان شناسی را شامل می شود، مثل روان شناسی کودک، روان شناسی مدیریت، روان شناسی صنعتی و سازمانی ، روان شناسی اجتماعی، روان شناسی آزمایشی، روان شناسی کودکان استثنایی، روان شناسی ورزش و ….. بالاخره روان شناسی بالینی.
مشاهده ی رشته های گوناگون روان شناسی نشان گر آن است که روان شناس فقط رفتارهای غیر عادی را مطالعه نمی کند و مطالعه رفتارهای غیرعادی یا مرضی بخش کمی از مطالعات روان شناسی را شامل میشود که عمدتاً در رشته روان شناسی بالینی مطرح می شود ؛ لذا کلمه روان شناسی نباید بیماری یا جنون را به ذهن تداعی کند. حتی بیماری هایی که در روانشناسی بالینی قابل درمان است، شامل بیماری های روانی شدید که در اصطلاح روان پریشی یا سایکوز (psychosis) و به اصطلاح عامه، جنون یا دیوانگی خوانده میشود شامل نمی شود و روان شناس، نقش چندانی در درمان این گونه اختلالات، ایفا نمیکند.
روانشناسان بیشترین نقش درمانی را در بیماری های روان نژندی دارند که بیمار از آن رنج می برد و خود به دنبال درمان آن است مثل بیماری های وسواس، افسردگی، اضطراب و مثل آن. در این گونه بیماری ها، بیمار از بیماری خود آگاهی دارد و به دنبال درمان آن برمی آید.اما در بیماری سایکوز، فرد، بیماری خود را قبول ندارد و برای درمان مقاومت می کند و معمولاً به اجبار آنها را در بیمارستان های روانی بستری می کنند و بعد از بستری شدن در صدد پیدا کردن فرصتی برای فرار از بیمارستان است. اختلالاتی همچون اسکیزوفرنی، مانیک و مانیک- دپرسیو (شیدایی- افسردگی) نمونه ای از اختلالات روانی شدید یا جنون است که با هذیان و توهم و رفتارهای غیر عادی و عجیب و غریب همراه است. این گونه بیماران عمدتاً توسط روان پزشک مورد درمان قرار می گیرند نه روان شناس.
روان پزشک کیست و وظیفه ی او چیست؟
روان پزشک فردی است که در رشته پزشکی تحصیل کرده است و بعد از گذراندن دوره ی پزشکی عمومی و اخذ دکترای حرفه ای در پزشکی عمومی، دوره تخصصی خود را در روان پزشکی و یا به قول امروزی ها “اعصاب و روان ” گذرانده است. او یک پزشک است و کار یک پزشک مثل همه رشته های پزشکی، تجویز دارو برای درمان بیماری است. مشخص است که روان پزشک برعکس روان شناس، فقط با بیمار و بیماری سروکار دارد.دیدگاه او مثل هر پزشک دیگر در سایر رشته های پزشکی در مورد علت بیماریها یک دیدگاه بیولوژیک است. یعنی در پیدایش بیماری ها عوامل ارث و هورمون ها و میانجی های عصبی یا نروترانسمیترها مثل دوپامین و سروتونین و … را علت اساسی بیماری می دانند و روی عوامل روانی و یادگیری( اکثرا ) تاکید چندانی ندارند .
با این فرضیات او با استفاده از روش های پزشکی مثل دارو درمانی و الکترو شوک درمانی (e.c.t) به درمان بیماری های روانی می پردازد. بیماران شدید روانی مثل اسکیزوفرن و مانیک – دپرسیو باید برای درمان به روان پزشک مراجعه کنند و در مواردی بیماران روان نژند، مثل افراد افسرده و وسواسی نیز نیاز به دارو درمانی دارند اما در عین حال باید توسط روان شناس بالینی تحت روان درمانی قرار بگیرند.
روانشناسان در خصوص اثر داروها در برخی از بیماری های روانی نظر مثبتی دارند . اینجانب بیمارانی که تشخیص دهم (مثل بیماران وسواسی در حالت وسواس بالا ) نیاز به دارو درمانی دارند را به روانپزشک ارجاع میدهم و تا کنون صدها بار این کار را کردم . ولی متاسفانه این همکاری از سوی روان پزشکان در اکثر قریب به اتفاق آنها وجود ندارد که بیماران نیازمند به روان درمانی را به روان شناس ارجاع دهند و معمولا این کار را یا خودشان انجام میدهند که چندان در تخصص آنها نیست (چون در دوره ی تخصصی روان پزشکی واحدهای درسی چندانی به صورت تئوری و عملی در زمینه روان درمانی ندارند و اگر روان پزشکی کار روان درمانی انجام میدهد بیشتر از روی علاقه ی شخصی است. به همین منوال روانشناس نیز حق تجویز دارو را ندارد حتی اگر اطلاعات زیادی در این زمینه داشته باشد ) و یا به یک روانشناس لیسانس و بعضا فوق لیسانس که در مطب خودشان به کار مشغول شده است ارجاع می دهند.
روان شناس علاوه بر درمان بیماری های روان نژند، کار مشاوره ای نیز انجام می دهد مثل مشاوره در امور خانواده و ازدواج و این کار روان پزشک نیست. فردی که برای مشاوره ازدواج یا خانواده مراجعه می کند، بیمار محسوب نمی شود بلکه برای یک تصمیم گیری درست مراجعه می کند. متأسفانه بارها مشاهده کردم که برخی افراد از روی نا آگاهی برای مشاوره ی ازدواج و یا خانواده و یا مشاوره های تحصیلی و شغلی، به روان پزشک یا متخصص اعصاب و روان مراجعه می کنند!؟
روان شناس با استفاده از تئوری ها و تکنیک های روان درمانی سعی در تغییر فکر و رفتار شما دارد. او از دارو استفاده نمی کند و حق این کار را نیز ندارد بلکه به شما یاد می دهد که چگونه بهتر خود را بشناسید و با انجام مصاحبه و اجرای تست های شخصیت و یا هوش ویژگی شخصیتی شما را به شما می شناساند و راههای کنار آمدن با مشکلات را برای شما روشن می کند.
فرض اساسی در روان شناسی و روان درمانی این است که هر اندازه انسان از شخصیت خود آگاهی بیشتری پیدا کند، سلامت روانی او بیشتر است (البته اکثر مردم به غلط فکر می کنند خود را خیلی می شناسند در حالی که این گونه نیست ). فروید پایه گذار روان درمانی، هدف روان درمانی یا روان کاوی را ایجاد بینش (insight) می داند. البته روان درمانی رشته ها و رویکردهای زیادی دارد که برای توضیح آن نیاز به نوشتن یک کتاب با حجم زیاد است.
فرق روان شناس و روان کاو
روان کاوی یکی از رویکردهای علم روان شناسی است که توسط فروید پایه گذاری شد . در واقع روان کاو یک روان شناس است که برای درمان، رویکرد روان کاوی را انتخاب کرده است. در رویکرد روان کاوی فرض بر این است که ریشه بیماری ها مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و اختلالات اضطرابی مثل حمله های وحشت و…در تجربیات دوران کودکی نهفته است که به صورت ناخودآگاه در آمده و به شکل این بیماریها خود را نشان می دهد.
روانکاوان معتقدند که عمده رفتارهای انسان از روی نا هشیاری یا ناخود آگاهی است . روان کاو با روش هایی مثل تداعی آزاد یا تعبیر رویاها و روابط بین فردی بیمار، سعی در شناسایی عناصر ناخود آگاه را دارد تا با شناساندن آن به بیمار و افزایش بینش و بصیرت او، این ناراحتی ها را از بین ببرد. امروزه روان کاوی به شکل سنتی آن کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و شاید برای بیماران خاصی کاربرد داشته باشد. ضمنا درمانهای روان کاوی طولانی مدت است و سال ها طول می کشد .
“برای درمان بهتر است ابتدا به روان شناس مراجعه کنید تا با مصاحبه و اجرای تستهای روانشناختی، مشکل شما دقیقا بررسی شود و در صورت نیاز، توسط روان شناس به روان پزشک یا متخصص اعصاب و روان ارجاع داده شوید.