این روزها به تعداد پسرانی که مایل هستند با دختران یا زنان بزرگتر از خودشان ازدواج کنند، اضافه میشود و شاهد هستیم که گاهی این فاصله سنی از 8-7سال میگذرد و بیشتر میشود و حتی به 10 و 20 سال هم میرسد. شما چه فکر میکنید؟ آیا به نظر شما این افزایش ناشی از نداشتن شغل مناسب و بیکاری و مشکلات معیشتی و در کنارش مناسب بودن وضعیت مالی دختران و زنان با سن بالا نیست؟
در چند سال اخیر آمارهای ازدواج نشان میدهد که بخشی از فرهنگ ازدواج در کشورمان تغییرکرده و برای عده زیادی از پسران جامعه مهم نیست که همسر آیندهشان باید چند سالی از آنها کوچکتر باشد. چندی پیش مدیرکل دفتر اطلاعات آمار و جمعیت سازمان ثبت احوال کشور اعلام کرد: در ۹ ماه نخست امسال، 4/10درصد یعنی، معادل ۶۰ هزار و ۴۰۷ مورد از ازدواجهایی که ثبت شده، دختران بزرگتر از پسران بودهاند و در سال نیز 91، 829 هزار و 968 مورد ازدواج صورت گرفته بود که در 89/3درصد از این ازدواجها زوج بزرگتر از زوجه یا همسن و در 7/10 درصد معادل 89 هزار و 59 مورد، زوجه بزرگتر از زوج بوده است. محزون تاکید کرد: درصد ازدواجهایی که زوجه از زوج بزرگتر بوده است، از سال 85 تا پایان سال 92 حدود 10درصد بوده و افزایش چشمگیری نداشته است.
ازدواجهایی با فاصله سنی معکوس
یک روانشناس و مشاور ازدواج معتقد است: این روزها ازدواجهایی با فاصله سنی معکوس یعنی، بزرگتر بودن سن زنان از مردان بیشتر شده و مردان تمایل بیشتری به این نوع ازدواج دارند و دلیلش را داشتن شغل و امکانات مالی زن مورد نظر اعلام میکنند. البته مردانی هم هستند که داشتن تجربه زندگی زنان را دلیل این نوع ازدواج مطرح میکنند و معتقدند که مشکلی با او نخواهندداشت چرا که زنان مسنتر پختهتر از دختران با مسائل زندگی روبهرو میشوند و نیازی به قهر و آشتی در مسائل وجود ندارد.
سجاد موسوی با اشاره به اینکه برخی از پسران جوان دریافت محبت مادرانه را دلیل جذبشان عنوان میکنند، میگوید: بیشتر پسرانی که برای مشاوره مراجعه میکنند نیاز به دریافت محبت مادرانه و برآورده شدن این نیاز توسط زنان مورد علاقه شان را ذکر میکنند و این ابراز علاقه و محبت به حدی است که فاصله سنی خود را با زنان مهم نمی دانند و به سمت آنها جذب میشوند. او تاکید میکند: ما میتوانیم پسرانی که تمایل به ازدواج با زنان بزرگتر از خودشان را دارند به چند گروه تقسیم کنیم. گروه زیادی از این پسران احساس میکنند که به تنهایی از عهده مسئولیتهای زندگیشان برنمیآیند و برای اداره امور زندگی و حتی شخصی خود نیازمند کمک هستند و بدون کمک یک فرد قوی و مدبر نمیتوانند کارهایشان را به ثمر برسانند این مردان معمولا در زندگی با شکستهای پیدرپی روبهرو شدهاند و عادت کردهاند تا برای روبه رو نشدن با نتایج نامطلوب، از کسی کمک بگیرند که حمایتش کنند. این فرد حامی در زندگی مجردی این مردان مادرشان بوده و دوست دارند در زمان زندگی مشترک همسرشان این حمایت را از آنها داشته باشد.
به گفته او گروه دوم پسران اعتمادبهنفس پایینی دارند و در زندگی نیازمند حمایتهای اطرافیان بهخصوص خانواده مثل پدر و مادر هستند و از آنجایی که مغرورهستند به شکل مستقیم این نیازمندیشان را بیان نمی کنند و از راههای مختلف سعی درجلب حمایت فرد مقابل دارند و با این نوع ازدواج سعی میکنند همسرشان را با روشهای غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق کنند.
گروه سوم پسرانی هستند که در زندگی شان مادر سالاری حاکم بوده و آموختهاند که برای همه امور حتی کوچک زندگی با نظر و تصمیمهای مادر هماهنگ باشند و بر اساس میل و اراده مادرشان رفتار کنند و از آنجایی که از نظر این پسران، زنان مدیریت اصلی خانه را برعهده دارند و تصمیمگیرنده نهایی آنها هستند ترجیح میدهند با زنان بزرگتر از خودشان ازدواج کنند و اختیارات زندگی را به همسرشان بسپارند. این پسران با ارتباط و در نهایت ازدواج با زنان بزرگتر سعی میکنند آنها را با روشهای مختلف برای ارائه کمک و پشتیبانی خود ترغیب کنند.
انگیزههای مالی و اجتماعی
اما در کنار دلایل روانشناختی ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود، باید به یاد داشت که انگیزههای دیگری نیز به تشویق پسران به این امر دامن میزند. یک جامعهشناس با اشاره به اینکه این روزها ازدواجهایی که میان پسران کوچکتر با دختران بزرگتر دیده میشود شبیه به ازدواج دختران جوانی است که با مردان مسنتر با اختلاف سنی زیاد صورت میگیرد میگوید: در ازدواج دختران جوان با مردان مسن معمولاً دلیل این ازدواجها وضعیت خوب اقتصادی مردان است که دختران حاضر میشوند با تفاوت سنی زیاد با آنها ازدواج کنند البته میتوان موارد استثنا را هم دراین مورد مشاهده کرد و آن ناشی از جهل خانوادهها و موافقت آنها با ازدواج دختران کمسن و سال خود با مردان مسن بوده است.
حمید فتاحی ادامه میدهد: این روزها با پدیده دیگری درمورد ازدواج دختران بزرگتر با پسران کوچکتر مواجه هستیم که به نظر میرسد مهمترین دلیل آن مشکلات اقتصادی، بههم ریختگی بازار کار و درآمد برای زنان و مردان است. بیکاری مردان مسالهای جدی است که منجر به این مبادله اقتصادی و اجتماعی میشود یعنی این مردان ترجیح میدهند با دخترانی که مسنتر هستند، اما شاغلاند و وضعیت اقتصادی خوبی دارند، ازدواج کنند و این همان مشکلی است است که میان سن و وضعیت شغلی و درآمد و مانند ازدواج مردان با دختران بسیار کوچکتر از خودشان به وجود آمده و تبدیل به یک آسیب اجتماعی جدی شده است.
او تاکید میکند: زنان به این نکته کمتر توجه میکنند که این نوع ازدواجها در درازمدت به نفع آنها نیست، چراکه به مرور زمان سرمایه فیزیکی زن نسبت به مرد از دست میرود و زندگی بیشتر در معرض خطر است. فتاحی به مسائل جمعیتشناختی نیز اشاره میکند و میگوید: در میان این نوع از ازدواجها شاهد تعداد زیادی از ازدواجهایی با فاصله سنی بسیار کم (مردانی که فقط یک یا دو سال از همسر خود کوچکتر هستند) هستیم که این دسته معمولاً بیشتر بهدلایل جمعیتی به این نوع از ازدواجها روی میآورند. در واقع انفجار جمعیتی دهه 60 و برهم خوردن نسبتهای جنسی، باعث شده که دختران و پسران در این گروههای سنی، بعضا به همسنهمسری روی بیاورند و لزوماً نتوانند همسر موردنظر خود را از بین دختران کوچکتر پیدا کنند. به همین دلیل برخی نیز دارای اختلاف سن یکی دو سال هستند و دختر از پسر بزرگتر است. همچنین این دختران نیز بر همین اساس نسبت به این ازدواجها تمایل نشان میدهند.
منبع : Alodoctor.ir
:: بازدید از این مطلب : 789
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0